سنگ سكوت
سنگ سكوت
امروز ، طنين دگري داشت كلامت
ته رنگ وداع بود ، به همراه سلامت
من عرض ادب كردم و ابراز ارادت
انگار شنيدم ، كه گفتي : بسلامت !
لب بستي و پر اخم نشستي و نخورديم
يك جرعه از آن خنده مستانه جامت
شهزاده سياره گل هاي شقايق
اهلي شده آهوي دل ، افتاده به دامت
كاري نكند سنگ سكوتي كه پراندي
ما كفتر جلديم ، نپريم از سر بامت
تلخي نكن اي دوست ! بخوان قصه ما ، تا
شيرين شود از قند غزل تلخي كامت
بردي غزل عشق به پايان و ندادي
يك بوسه كه اينجا بشود حسن ختامت
(ادم)