چیزی شبیه شعر

غزل امروزشهر سنگي روزگارم غرق در دلتنگي است ساز من محكوم بي آهنگي است عاشقم ، آشفته و شيدا ، ولي هر كه ما را ديده ، گفته بنگي است واقع

شهر سنگي

شهر سنگي

 

روزگارم غرق در دلتنگي است

ساز من محكوم بي آهنگي است

عاشقم ، آشفته و شيدا ، ولي

هر كه ما را ديده ، گفته بنگي است

واقعيت را  نمي بيند  كسي

وقتي عينك هاي آنان رنگي است

شهر آهن ، شهر سيمان ، شهر دود

قلب هاي مردمانش سنگي است

نه مروت ، نه مدارا هست شان

هر كه را ديدم خروس جنگي است

از سپيدي روي شان ، چون روميان

روي دل هاشان سياه زنگي است

عشق آنان با هوس آميخته

دوستي شان خالي از يكرنگي است

گاري دنياي آنان پر شتاب

چرخ دل هاشان دچار لنگي است

خواب و آب و نان آنان روبراه

مشكل اصلي شان فرهنگي است

 

(ادم)

+ نوشته شده در  دوشنبه 30 شهريور 1394ساعت 11:28  توسط آدم ADM