چیزی شبیه شعر

شعر امروز ، غزل امروز ، شعر معاصر ، غزل معاصر بلاي عشق بازيچهٴ دست هوس دل شده بودم روزي كه به چشمان تو مايل شده بودم هر چند نگاه هاي تو هم مساله ساز است بيش از تو خ

بلاي عشق

 

بلاي عشق

 

بازيچهٴ دست هوس دل شده بودم

روزي كه به چشمان تو مايل شده بودم

هر چند نگاه هاي تو هم مساله ساز است

بيش از تو خودم باعث مشكل شده بودم

دل كودك شيطان پر از شور و شري بود

انگار از اين مساله غافل شده بودم

گفتي كه " دلت برده شد " و من به گمانم

در جملهٴ مجهول تو فاعل شده بودم

عاشق شدن و وهم و خيالات قرينند

من نيز گرفتار دو باطل شده بودم

خاموشي من لكنت عاشق شدنم بود

حرف دگران است كه عاقل شده بودم

سر از تن عقل و خرد خويش ، بريدم

با وسوسهٴ وصل تو قاتل شده بودم

با يك دو غزل گفتن و تشويق شنيدن

در ذهن خودم ثاني بيدل شده بودم

دادند به همچون من خامي لقب پير

من نيز در اين معركه داخل شده بودم

پيري نه برازنده مانند مني بود

سر سلسله ، بي طي مراحل شده بودم

يك مشت صدف صيد من از غوطه وري شد

چون موج ، تهي دست به ساحل شده بودم

شايد كه بلا بودم و خود بي خبر از آن

بر آينهٴ قلب تو نازل شده بودم

 

(ادم)

+ نوشته شده در  چهارشنبه 18 شهريور 1394ساعت 13:08  توسط آدم ADM