تقدير
يار مال ديگران ، آزار تقدير من است
گنج مال مردمان و مار تقدير من است
همنواي ناله ام ، در كنج تاريك قفس
از ميان سازها هم تار تقدير من است
گاه گاهي درد مي بارد ز چشم آسمان
چون نمي خواهد كسي ، ناچار تقدير من است
زير پاي عشق مي لرزد زمين ، اما چه سود
رقص آن ديگران ، آوار تقدير من است
ديده ام لبخند هاي چون عسل دارد ، ولي
نيش اخم دل گز دلدار تقدير من است
مثل شمعم در ميان جمع ، اما عاقبت
بي نصيب از نور ، تنها نار تقدير من است
روز و شب دور خودم مي گردم از بخت بدم
از ازل پاي كج پرگار تقدير من است
هر كسي ديدم در اين دنيا ، اناالحق مي زند
من فقط باطل شدم ، پس دار تقدير من است
گاه گريه ، گاه ناله ، گاه نفرين و دعا
اين همه رفتار ناهنجار تقدير من است
عشق يعني ناز معشوق و نياز عاشقان
ناز كن ، انكار كن ، اصرار تقدير من است
گرچه مي دانم كه وصالت هست ناممكن ، ولي
دوست دارم بشنوم اين بار تقدير من است
(آدم)