چیزی شبیه شعر

غزل امروز ، شعر امروز ، غزل معاصر ؛ شعر معاصر كوله بار غصه و غم داشت روي شانه اش داغ درد هر دو عالم داشت روي شانه اش در سكوتش يك محرم نوحه پنهان كرده بود كربلاي حزن و ماتم داشت

كوزه شك!

 

كوله بار غصه و غم داشت روي شانه اش

داغ درد هر دو عالم داشت روي شانه اش

در سكوتش يك محرم نوحه پنهان كرده بود

كربلاي حزن و ماتم داشت روي شانه اش

در سرش انديشه هاي حضرت قابيل بود

نعش فرزندان آدم داشت روي شانه اش

در جواني پشت زير بار غم خم كرده بود

به گمان ، آوار صد بم داشت روي شانه اش

تاب زخم دشمنان دشوار ، اما ممكن است

جاي زخم دوستان هم داشت روي شانه اش

 شهر تشنه ، در پي ايمان و او همراه  خود

كوزه اي شك مسلم داشت روي شانه اش

پاسخ هر پرسشي شلاق بود اينجا و او

بار پرسش هاي مبهم داشت روي شانه اش

مرگ را تقدير خود مي ديد در شهر شما

دار خود ، چون پور مريم داشت روي شانه اش

(ادم)

+ نوشته شده در  شنبه 24 مرداد 1394ساعت 12:19  توسط آدم ADM