چیزی شبیه شعر

غزل ، غزل امروز، شعر امروز ، شعر معاصر، آدم ، ابوالحسن درویشی مزنگیمن حسرت مجسم ام ، من ناامیدی ام از شاخه های آرزویم، کال چیدی ام من ساکن خیال خوش بودم ، ولی شما در جستجوی عشق تا اینجا کشیدی ام گفتی که یو

من ناامیدی ام

من حسرت مجسم ام ، من ناامیدی ام

از شاخه های آرزویم، کال چیدی ام

من ساکن خیال خوش بودم ، ولی شما

در جستجوی عشق تا اینجا کشیدی ام

گفتی که یوسفت شوم ، تا مصر آمدم

این بار مثل گرگ، سراپا دریدی ام

الماس بودم و تو با صد بازی زبان

از شیشه ٔ شکسته ای کمتر خریدی ام

گفتم ببین منم که دلم داغدار توست

پا بر دلم نهادی و گفتی ندیدی ام

از من نپرس  کیستی ، من داغ لاله ام

شمعم که پیش پای سحر ، سر بریدی ام

ای کاش من ، دریغ من ، افسوس مطلقم

من حسرت مجسم ام ، من ناامیدی ام

+ نوشته شده در  دوشنبه 2 مهر 1397ساعت 11:48  توسط آدم ADM