چیزی شبیه شعر

غزل ، غزل امروز، شعر امروز ، شعر معاصر، آدم ، ابوالحسن درویشی مزنگی افتاد بر پیشانی ام خط پریشانی وقتی شنیدم در کنار من نمی مانی گفتی فراموشت کنم، حرف غریبی بود! این کار ممکن نیست، خیلی خوب می دانی از عشق کردی تو

انتخاب و پشیمانی


افتاد بر پیشانی ام خط پریشانی
وقتی شنیدم در کنار من نمی مانی
گفتی فراموشت کنم، حرف غریبی بود!
این کار ممکن نیست، خیلی خوب می دانی
از عشق کردی توبه، من اصلاً نمی فهمم
آیا گناه است این‌چنین احساس انسانی؟
آوار شد بر باورت، حس عجیب شک
من ماندم و قلبی شکسته، رو به ویرانی
خود را نکن درگیر دانستن که همراه است
هر خط دانش با هزاران صفحه نادانی
هرگز یقین در تور عقل ما نمی افتد
معنای انسان انتخاب است و پشیمانی
اقرار کن غمگین بی من بودنی، وقتی
این آیه‌های عشق را با گریه می خوانی

+ نوشته شده در  چهارشنبه 10 مرداد 1397ساعت 14:42  توسط آدم ADM