هیچکس
مثل گلی که در حصار خار و خس باشد
بیزارم از عشقی که در دام هوس باشد
فصلِ بهار و آسمانْ آبی و گلْ خندان
بیچاره آن بال و پری که در قفس باشد
ما را که دل پر میزند در حسرت دیدار
حتی نگاه زیر چشمی نیز بس باشد
در شهر نیرنگ و دورویی، اهلدل باید
با غصهها همراه و با غم همنفس باشد
جایی که هر ناکس، کسی باشد برای خود
بهتر که آدم بین آنها هیچکس باشد
آنجا که دیگر زندگی شد سختتر از مرگ
ایکاش داس مرگمان در دسترس باشد
+ نوشته شده در سه شنبه 9 مرداد 1397ساعت 11:00 توسط آدم ADM |