آونگ بر شعر !!
پژمرده ام ، افسرده ام ، دلتنگم
ترانه اي نا شاد بد و آهنگم
حزن نهان در ناله هاي تارم
غم نغمه هاي زخمه هاي چنگم
تصوير ساز لحظه هاي رنجم
از غم پر است دفتر ارژنگم
شوري اشكم ، تلخي اندو هم
در ديده دردم ، بر جبين آژنگم
شور و نشاط نيست در قاموسم
شادي ندارد جاي در فرهنگم
ابرم ، نقاب تيره خورشيدم
چون كوه ، سر در ابر و پا در سنگم
تنها ، مثل قله هاي سركش
دلگير ، مثل دره هاي تنگم
باغم ، ولي در باد سرد پاييز
پژمرده شد گل هاي رنگارنگم
عقلم ، ولي در كار آب و نانم
عشقم ، ولي در بند آب و رنگم
لبخند هايم از سر نوميدي ست
در لشكر غم ديدگان سرهنگم
فرياد نوميدي ، سكوت تسليم
بي شوق نام و بي خيال ننگم
غصه گره زد ابروانم را سخت
با خويش هم چون ديگران در جنگم
در محبس تاريك نوميدي ها
بر دار شعر تلخ خود آونگم
(ادم)