نصیحتنامه!!!!!
نيست جايت اين قفس ، پرپر بزن
روز شب ، هي اين در و آن در بزن
از هزاران در ، يكي وا مي شود
هر دري ديدي ، بيا و در بزن
نا اميد ، از راه بي پايان نشو
گر نشد اين ، سر به آن ديگر بزن
زندگاني همچو مرداب و تو گل
تكيه بر آبش چو نيلوفر بزن
دوستي ها را ، هميشه پاس دار
نه چو نامردان برو خنجر بزن
دوستي ، شايد فراموشت كند
تو بزرگي كن ، به آنها سر بزن
دوست يكدل ، در اين عالم كم است
گر تو ديدي ، دور او چنبر بزن
گوش كن ، گر ديگري گويد سخن
حرف همچون عاقلان ، كمتر بزن
مثل چشمه ، لحظه لحظه تازه شو
مثل باران ، حرف هاي تر بزن
مي دهد بر باد ، سرها را دهان
با سكوتت ، قفل بر اين در بزن
عقل گر خواهد كند ديوانگي
با رفيقانت ، دو سه ساغر بزن
گر تعصب ، خودسري آغاز كرد
با مدارا ، گردن خودسر بزن
از دو رويي و ريا ، پرهيز كن
ريشه اين ديو را ، يكسر بزن
عشق را ، در سينه ات پنهان نكن
پرده از اين راز ، بالاتر بزن
از غبار ترس ، دل را پاك كن
پنجه در چنگال اسکندر بزن
"گر فلک لشکر بر انگیزد " نترس
يك تنه ، بر قلب این لشكر بزن
چون نصیحت کرد پیری مثل من
برجکش را زود ، با اژدر بزن
(ادم)