خاطره های وفادار
تا نشد غرق سياهي ها ، شبي فردا نشد
هيچ كس عاشق نشد ، تا مثل ما رسوا نشد
در بهشت زهد و تقوا هم نمي بيني كسي
روي گندمگون او ديد و دلش اغوا نشد
خواستم دل را رها سازم ، ز بند عاشقي
پينه پيشاني ام هم ، حافظ تقوا نشد
بي وفايي كردي و رفتي كه تنهايت شوم
خاطراتت با وفاتر بود و دل تنها نشد
عقل هم مي خواست تا روشن شود چشمش به تو
پشت پا بر پادشاهي زد ، ولي بودا نشد
سنگ جاي قلب دارد هركه چشمت ديد وباز
انقلابي چون سر ما ، در دلش برپا نشد
بي تو بردم تشنگي ام را به سوي آسمان
ابر ساقي شد ولي او هم حريف ما نشد
#ادم
+ نوشته شده در چهارشنبه 20 بهمن 1395ساعت 21:46 توسط آدم ADM |