چیزی شبیه شعر

ادم ، شعر معاصر ، غزل امروز خيال خاطره ها ديشب ، دلم به دامن رويا نشسته بود با خاطرات تو ، لب دريا نشسته بود از پشت پنجره ، شبيه

خيال خاطره ها

خيال خاطره ها

 

ديشب ، دلم به دامن رويا نشسته بود

با خاطرات  تو ، لب دريا  نشسته بود

از پشت  پنجره ،  شبيه  ماه  ديدمت

چشمان پر ستاره ات آنجا نشسته بود

يك چشم اشك ، در نگاه پر ز خواهشم

همراه خنده هاي  تو با  ما نشسته بود

دستم در آرزوي دستت ، بي قرار بود

هر چند ،  پاي  منبر  تقوا  نشسته بود

لب هاي تشنه ام هواي حرف آب داشت

لب هاي تو ، در عالم معنا  نشسته بود

دل، در خيال شانه ات پر مي زد و سرم

از شرم ، مثل كودكي رسوا ، نشسته بود

غرق  خيال  خاطرات  روزهاي  دور

انگار باز ، عاشقي ، تنها  نشسته بود

 #ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 5 مهر 1395ساعت 5:21  توسط آدم ADM