چیزی شبیه شعر

شعار ، شعر معاصر ، رباعی ، رباعی امروز اسیر اوهامم عمری ست که هم صحبت خیامم من با خواجه خراب باده و جامم من با اینهمه ، چشمم به یقین باز نشد امروز ، هنوز اسیر اوهامم م

رباعیات

 

اسیر اوهامم

عمری ست که هم صحبت خیامم من

با خواجه خراب باده و جامم من

با اینهمه ، چشمم به یقین باز نشد

امروز ، هنوز اسیر اوهامم من

 

سیم آخر

تاکی ! تاکی ! این در و آن در بزنیم

باید که به بال خودمان پر بزنیم

عمری پی رد پای منطق رفتیم

لازم شده تا به سیم آخر بزنیم

 

فرياد شويم

وقت است که از این قفس آزاد شوم

چون قاصدکی همسفر باد شوم

یک عمر نشسته ایم ، همپای سکوت

وقت است که برخیزم و فریاد شوم

 

خودت باش

تا کی ! همرنگ این جماعت باشی

در بند تعارف و خجالت باشی

زیر علم کس دگر سینه نزن

باید که خودت عین علامت باشی

 

كبوتر بازيگوش

گر در سر خود هوای دلبر داری

لازم شده قفل از در دل برداری

آزاد کنی کودک بازیگوشی

که در قفست ، مثل کبوتر داری

)ادم(

+ نوشته شده در  چهارشنبه 31 تير 1394ساعت 11:21  توسط آدم ADM