چیزی شبیه شعر

شعر ، غزل ، غزل نو ، عشق ، صبوريدلم را برده اي ، با لشكر زير نقابي ها سياه ها ، سرخ ها ، يك دسته ي وحشي شرابي ها ندارم آرزويي گر شود روزي نصيب من پريدن ، بال در بال شما ، در

خراب معرفت

دلم را برده اي ، با لشكر زير نقابي ها

سياه ها ، سرخ ها ، يك دسته ي وحشي شرابي ها

ندارم آرزويي گر شود روزي نصيب من

پريدن ، بال در بال شما ، در اوج آبي ها

بهاي عشق را مجنون و سرگردان شدن كردي

پشيمان نيستم هرگز ، از اين كوچه خوابي ها

"شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حائل"

 تحمل مي توانيم كرد ما دل آفتابي ها

صبوري كن كليد هر دري در گردن صبر ست

شكيبايي ست هر جا نردبان كاميابي ها

نشان عشق بي رنگي بود عين زلال آب

نقاب حيله دارد صورت رنگ و لعابي ها

نمي گويم هميشه ، عشق، افلاطوني و پاك ست

ولي از فهم من دورند ، عشق تختخوابي ها

تو چون من رند درويشي ، بيا در غار تنهايي

نباشد جاي ما در مجلس آدم حسابي ها !

چرا خم مي كني سر پيش هر نامرد نالوطي

به جاي كاه ، جو مي خواهي از اين خوش ركابي ها ؟

خراب دوستان يك دل و با معرفت باشيم

ملاك مرد بودن نيست ، الا اين خرابي ها

+ نوشته شده در  چهارشنبه 24 تير 1394ساعت 11:49  توسط آدم ADM