...ولي عاشق نمي شوم!
ديوانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
پروانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
گفتم به دل ز عاشقي ، با خنده گفت:من
ويرانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
هر چند من و عقل ، دو خط موازي ييم
فرزانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
سر مي نهم به كوه و بيابان ز دست تو
افسانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
گر دوست حكم مي كند ، يك عمر ساكن
ميخانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
در راه دوست گر بخواهد ، مومن بت و
بتخانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
آونگ دار مرگ خود ، از روي اختيار
مردانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
با صد هزار عقرب جراره ، همزمان
همخانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
با دوست هم اگر شود لازم ، گمان كنم
بيگانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
بر آتش محبتت ، اي مهربان ترين
پروانه مي شوم ، ولي عاشق نمي شوم
(ادم)
telegram.me/chizishabihesher