درايستگاه كودكي
قطار زندگي رفت و من اينجا مانده ام تنها
چو "دل" درايستگاه "كودكي" جا مانده ام تنها
سرم پير است و قلبم كودك شيطان بازيگوش
ميان عقل پير و طفل رويا مانده ام تنها
شبيه قطره ي همبازي گلبرگ و پروانه
جدا از جمع جاري سوي دريا مانده ام تنها
بهار وعده هاي سبز و شيرين چند روزي بود
گل و پروانه پژمردند و تنها مانده ام تنها
اگر چه مهر پاي عهدش از قول ابد مي گفت
من از صبح ازل تا شام فردا مانده ام تنها
خيالم چشم در چشم خيالش ، مثل آيينه
من اينجا ، پشت ديوار تمنا مانده ام تنها
به خوابم هم نمي آيد در اين غوغاي تنهايي
شراب عشق در كف دارم اما مانده ام تنها
(ادم)
telegram.me/chizishabihesher
+ نوشته شده در سه شنبه 20 بهمن 1394ساعت 16:37 توسط آدم ADM |