خيمه شب بازي
سوار اسب خيالت شدي و مي تازي
تمام عمر تو شد صرف قصه پردازي
كلاغ بي پر و بالي كه ديد خواب عقاب
سر تو پر ، ز هواي بلند پروازي
به بوي گل شود اين باغ پر ز پروانه
شبيه خار ، تو اما به خويش مي نازي
اگر ز علم و هنر نيست ذره اي در تو
ولي يگانه اي ، در مجلس زبان بازي
به جاي سوي هدف رفتن وبه كام رسيدن
براي تنبلي خود ، بهانه مي سازي
به جزتو هركه دراين عالم ست، محكوم ست
چرا نمي كني اي دل كلاه خود قاضي
گمان نكن كه زمين صحنه نمايش توست
تو سايه اي و جهان پر ز خيمه شب بازي
(ادم)
+ نوشته شده در چهارشنبه 14 بهمن 1394ساعت 16:44 توسط آدم ADM |