عشق هاي ياغي!
من راز پنهان در نگاهت را نمي خواهم
افسون چشمان سياهت را نمي خواهم
گرچه شبي تاريك و راهم سخت دشوار است
فانوس روي مثل ماهت را نمي خواهم
گفتي عزيز مصر قلب ات مي شوم ، اما
رسوايي زندان و چاهت را نمي خواهم
گرچه دلم تنگ زميني پر شر و شور است
با اين همه ، سيب گناهت را نمي خواهم
گام نخست عاشقي فرياد عصيان است
من توبه بعد اشتباهت را نمي خواهم
هر چند مي بارد ز هر سو آتش فتنه
پروانه ام ، چتر پناهت را نمي خواهم
در جستجوي عشق هايي ياغي ام امروز
اين عشق هاي سر به راهت را نمي خواهم
گر مي تواني بگذري از سر ، بزن اين در
من چون هوس ، تنها كلاهت را نمي خواهم
با من بگو آن حرف هاي سر به مهرت را
من راز پنهان در نگاهت را نمي خواهم
(ادم)
https://telegram.me/chizishabihesher