چیزی شبیه شعر

تو آمده بودي و منتظر بي سيب سرخي در دست. روي آن نيمكت سرد حافظ بود آواز بود تو بودي و لبانت كه لبخن

ديدار در ساعت سيب!

 

 

تو آمده بودي

و منتظر

بي سيب سرخي در دست.

 

روي آن نيمكت سرد

حافظ بود

آواز بود

تو بودي

و لبانت كه لبخند مي زد.

 

كسي آمد شبيه من

گيج و گول

بي شاخه گلي

حتي سلامي

مانده ميان شرم و شوق.

 

چشمانت از من مي گريخت

و صداي تو

از نگاهت حتي نجيب تر بود.

 

ما عقربه هاي سرنوشت را

بر مدار سيب سرخ ميزان كرده بوديم و لبخند

تو آن روز سيب را فراموش كردي

من اما لبخندت را

هرگز فراموش نخواهم كرد.

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  سه شنبه 29 دی 1394ساعت 12:09  توسط آدم ADM