بیا بخند !
ساده ، صمیمی ، از ته دل ، بی ریا بخند
جمعی به گریه سرخوشند ، اما شما بخند
از دست عقل نوحه خوان جوری فرار کن
گاهی بزن به سیم آخر ، بی هوا بخند
با خنده گرد شور و شادی در جهان بپاش
با دوست ، دشمن و غریب و آشنا بخند
شادی و غم چو می گذرد ، مثل پیر ما
"این نیز بگذرد " بگو ، بر هر دوتا بخند
گاهی ز شادمانی و گاهی ز روی درد
گاهی به قهقهه و گاهی بی صدا بخند
هرچه زدوست می رسد،خیر است بی گمان
وقت نزول رحمت و گاه بلا بخند
در مرگ هم نشانه های لطف او ببین
گاهی به جای گریه با صاحب عزا بخند
مغرور باش و مثل بغض مانده در گلو
خنجر به پشت ، پیش یار بی وفا بخند
رندی اگر به راز دانی ادعا کند
در دل به جهل مدعی و مدعا بخند
اهل هنر ، لطیفه های آفرینش اند
لطفی کن و به شاعر درد آشنا بخند
ما نیز چون همه جهان اسباب خنده ایم
روزی بیا و ساعتی بر ریش ما بخند
بی تو تمام غصه ها هم خانه من اند
اینجا دلم گرفته از گریه ، بیا بخند
(ادم)