شايد به تماشا بيايي!
حرف دلم را پنهان نمي كنم
به كلاغ همسايه گفته ام
تا شهر پر شود از كلاغ
و چهلمين كلاغ
به تو خواهد گفت:
من
امروز
آونگ شاخه اي شده ام كه برگ هايش
ديروز
سايبان ما بود
و تو شايد
فردا
به تماشا بيايي!
من هنوز
روي همان نيمكت سيماني
زير قارقار كلاغ ها
آمدنت را
به انتظار ايستاده ام!
(ادم)
+ نوشته شده در دوشنبه 23 آذر 1394ساعت 12:24 توسط آدم ADM |