چیزی شبیه شعر

غزل ، غزل امروز، شعر امروز ، شعر معاصر، آدم ، ابوالحسن درویشی مزنگیلاله بودم، داغ دیدم ، پَرپَرم کردی چرا در قفس افتاده، بی بال و پرم کردی چرا کور بودم ، دست هایت را عصا می خواستم زهر خاموشی چکانیدی، کَ

اعتماد و خنجر

لاله بودم،  داغ دیدم ، پَرپَرم کردی چرا

در قفس افتاده، بی بال و پرم کردی چرا

کور بودم ، دست هایت را عصا می خواستم

زهر خاموشی چکانیدی، کَرَم کردی چرا

گفته بودم چشم هایت، شمس شعرم می شود

رفتی و یک مثنوی چشم ترم کردی چرا

در دلم از عشق، صد آتش فشان افروختی

شعله ات می خواستم ، خاکسترم کردی چرا

خواهش "امن یجیب" هر شبم بودی ، ولی

دل شکستی ، ناامید و مضطرم کردی چرا

باورت پشت و پناهم بود، ای شیرین ترین

اعتمادم را نصیب خنجرت کردی چرا

داشتم در دل هوای با تو رفتن تا خدا

سیب از شیطان گرفتی کافرم کردی چرا

+ نوشته شده در  چهارشنبه 21 شهريور 1397ساعت 11:53  توسط آدم ADM