وداع
بر ديوار بي روزن تنهايي
پنجره اي گشودم
در هواي صحبت تو
افسوس!
آن سوي پنجره
هيچ نبود
جز ردپاي عبوري
بر ماسه هاي تر خاطره
و نيشخند تصوير تنهايي
كه در قاب شيشه اي
به تماشا نشسته بود!
+ نوشته شده در يکشنبه 18 مرداد 1394ساعت 18:53 توسط آدم ADM |