خطای قشنگ
سهم زکاتم، هر چه شد از آن صدای قشنگ
نام مرا صدا بزن ، ای آشنای قشنگ!
بنشان زمان رفتنت ،لبخند روی لب
بگذار تا بماند از تو ، رد پای قشنگ
تو می روی و در پی تو می کنم روان
لحظه به لحظه ، دسته هایی از دعای قشنگ
پرسیدی ، از قشنگ ترین نقطه جهان
مثل کنار تو ندیدم ، هیچ جای قشنگ
یک آرزو در دلم مانده ، فقط یکی
همراه تو قدم زدن در این هوای قشنگ
بسیار دیده ام بلا ، اما از آن همه
تنها تویی که می توان گفتش ، بلای قشنگ
در چشم عقل ، عشق ، بیش از یک خطا نبود
عاشق شدن خطاست ، اما یک خطای قشنگ
بی عشق زندگی سرابی از حقیقت است
از عاقلان ندیده ام جز ادعای قشنگ
دروازه های روشن امید بسته نیست
داری درون سینه وقتی ، یک خدای قشنگ
ادم#