قاصدک سرگردان
به هرسو می دوم چون قاصدک در باد سرگردان
من و چرخ فلک را ساخت از بنیاد سرگردان
تو را می خواهم و ترسی ندارم گر شوم عمری
به جرم عشق ورزیدن ، چو قوم عاد سرگردان
دلم را بردی و من ماندم و یک شاعر بیدل
که دارد یک سر از این همه بیداد سرگردان
شبیه در بیابان مانده مجنونم که نامت را
به گوش هر ستاره می زنم فریاد ، سرگردان
تو روح آفتاب و من شب جا مانده از ماهم
پی هم مثل دو دیوانه همزاد سرگردان
به افطار لبت دل بسته ام ، گر مانده ام اینجا
شبیه روزه دار مانده در مرداد سرگردان
تماشای تو را در فال خود کردم هوس ، دیدم
ته فنجان قهوه ، عاشقی افتاد سرگردان
هوس کردم دویدن پا به پایت تا ته دنیا
رها چون قاصدک،همپای باد،آزاد، سرگردان
#ادم
https://telegram.me/joinchat/ABZBbj009lbfxarbDYW9Qg