ابر ساقي شد
تا نشد غرق سياهي ها ، شبي فردا نشد
هيچ كس عاشق نشد ، تا مثل ما رسوا نشد
در بهشت زهد و تقوا هم نمي بيني كسي
روي گندمگون او ديد و دلش اغوا نشد
خواستم دل را رها سازم ، ز بند عاشقي
پينه پيشاني ام هم ، حافظ تقوا نشد
بي وفايي كردي و رفتي كه تنهايت شوم
خاطراتت با وفاتر بود و دل تنها نشد
عقل هم مي خواست تا روشن شود چشمش به تو
پشت پا بر پادشاهي زد ، ولي بودا نشد
سنگ جاي قلب دارد هر كه چشمت ديد و باز
انقلابي چون سر ما ، در دلش برپا نشد
بي تو بردم تشنگي ام را به سوي آسمان
ابر ساقي شد ولي او هم حريف ما نشد
(ادم)
https://telegram.me/chizishabihesher
+ نوشته شده در سه شنبه 29 دی 1394ساعت 12:09 توسط آدم ADM |